English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6234 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shadowy U سایه مانند
shadowlike U سایه مانند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous U فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate U لایه مانند ورقه مانند
umbra U سایه
auspices U سایه
cleek U سایه
shades U سایه
shadiness U سایه
shadows U سایه
shadings U سایه
shadowless U بی سایه
umber U سایه
shadowed U سایه
sunshade U سایه
shadowing U سایه
shading U سایه
thanks to..... U در سایه
sunshades U سایه
shadow U سایه
umbrage U سایه
shade U سایه
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadowed U سایه افکندن بر
shadowing U شدو سایه
shadowing U شبح سایه
overshadow U سایه افکندن بر
kinephantoscope U سایه نما
bower U سایه بان
tones U سایه روشن
overshadows U سایه افکندن بر
tinge U سایه رنگ
shadow U شبح سایه
shadows U شدو سایه
halftones U سایه رنگ
shadows U شبح سایه
sombre U سایه دار
tone U سایه روشن
hatching U سایه زنی
halftone U سایه رنگ
bowers U سایه بان
shader U سایه رنگ زن
canopies U سایه بان
halation U نیم سایه
shadowy U سایه افکن
half tone U سایه روشن
shady U سایه دار
shadowy <adj.> U سایه دار
To cast a shadow. U سایه انداختن
half shadow U نیم سایه
To cast a shadow . U سایه انداختن
shadeless U بدون سایه
kinema or cin U سایه نما
shaded <adj.> U سایه دار
shadowed U شدو سایه
shadowed U شبح سایه
adumbration U سایه افکنی
lighting U سایه روشن
canopy U سایه بان
umbriferous U سایه افکن
overcast U سایه انداختن
adumbral U سایه افکن
shadow U شدو سایه
shade U سایه بان
sciagraphy U سایه نگاری
tone U سایه رنگ
light and shade U سایه روشن
shades U سایه بان
boxed cornice U سایه بان
bowery U سایه دار
obtenebrate U سایه افکندن بر
to go to the shades U سایه افکندن در
drop shadow U سایه برجسته
somber U سایه دار
umbrageous U سایه دار
silhouette target U سایه هدف
shade U سایه انداختن
shading U سایه زنی
shadow play U نمایش سایه ها
shades U سایه انداختن
shady [place] <adj.> U سایه دار
umber U سایه انداختن
ski graphŠetc U سایه نگاری
penumbra U سایه روشن
shadings U سایه انداختن
sciamachy U جنگ با سایه
tinges U سایه رنگ
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
shadings U سایه بان
penumbra U نیم سایه
shading U سایه اندازی
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
umbrage U شابهت سایه وار
umbrage U سایه شاخ و برگ
shade U جای سایه دار
contrast U زمینه طرح و سایه
contrasted U زمینه طرح و سایه
contrasting U زمینه طرح و سایه
auspice U سایه حمایت توجهات
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
thank you U سایه شما کم نشود
shadings U جای سایه دار
sciagraph U عکس سایه نما
tintless U بدون سایه رنگ
thanks U افهار امتنان در سایه
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
pencilled U بامداد سایه زده
gray scale U مقیاس سایه زنی
shady U سایه افکن مشکوک
contrasts U زمینه طرح و سایه
halftoning U سایه رنگ زدن
shades U جای سایه دار
phantasm U فاهر فریبنده سایه
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
half tone U سایه روشن زدن
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
shades U سایه دار کردن
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
shade U سایه دار کردن
shadings U سایه دار کردن
shadow factor U ضریب انحراف سایه
shading response U پاسخ سایه روشن
tone U سایه روشن عکس هوایی
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
tones U سایه روشن عکس هوایی
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist U نقاش سایه روشن نما
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
grey scale U سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
monochrome U صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
hypsometric diagram U طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
overcast U سایه افکندن ابر ابر دار کردن
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
clouding U ابری شدن سایه افکن شدن
clouds U ابری شدن سایه افکن شدن
cloud U ابری شدن سایه افکن شدن
To shade ones eyes. U سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
half tone U رنگ متوسط سایه رنگ
black U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
castellated U دژ مانند
vide U مانند
near U مانند
icily U یخ مانند
fluty U نی مانند
floriform U گل مانند
plumelike U پر مانند
after the example of U مانند
nearer U مانند
plumose U پر مانند
near- U مانند
lambdoid U مانند
aquiform U اب مانند
nearing U مانند
nearest U مانند
anthoid U گل مانند
analog U مانند
and so on U و مانند ان
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
3as red as a rose
1معنی کلمه outliner در مکانیک خودرو (اتوبوس)
1wildlike
0سایه چشم زدن ب انگلیسی چی میشه؟
0coopling
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com